ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
جایی خواندم:
"بعضی آدمها، ناخواسته همیشه متهماند.
همیشه مقصرند
بخاطر سکوتشان، مهربانیشان ...
گذشتشان، بیکینه بودنشان ...
کمک نخواستنشان، بیآزار بودنشان
و از همه بدتر اینکه
خوبیهایشان، زود فراموش میشود ...!"
و ناخواسته دلم گرفت
احساس کردم چقدر شبیه وصف حال این روزهای من است
شاید مهربان نباشم
اما همیشه متهمم به تقصیری نابخشودنی
و خوبی هایم تعبیر شد به نیرنگ و دسیسه
روزهاست که روح پیر و افسرده ام را
بر دوش تنهایی گذاشته؛ زار و خسته،
دالان های تاریک و کسل کننده ی زندگی را طی می کنم.
کاش راهی از نور از سمت آسمان به روی دنیای تاریک و تیره ام
باز شود تا روح پیر و افسرده ام را نه به خاک، تا به آسمان بسپارم.
فقط تویی که همیشه پناه لحظه های بی پناهی ام بوده ای
پناهم باش
دوستت دارم خدا
همین
پ.ن
درست یک سال است که در خویش مرده ام
به جرمی ناخواسته
کاش به نفس حق زنده شوم
فرحناز هرندی/صبور