خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

نارنج های سپید

دیشب آمدی

و دوباره  میان حضور بهاری ات

معطر شدند، نارنج های سپیدم

تو آغوش باز کردی

و من چون شکوفه های در حال فرود

رقصیدم و فرود  آمدم در آغوش تو

تو خندیدی و محکم مرا در آغوش فشردی

دست در گردن رویاهایم انداختی

بوسیدی،  لب احساسم را

 و گونه های شعرم گل  انداخت

چون  سیب های سرخ خانه ی بی بی ناز

.

.

بیدار شدم  از این رویای زیبا

 درد داشت

وقتی تنهاییِ خویش را

 محکم، میان تاریکیِ بستر،  در آغوش کشیده بودم.


Nazi.s.s