خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

پیرهن شفق


چون رند غزل نوشی

از افق غزل نوشید

کفش نازماه دزدید

پیرهن شفق پوشید


جرعه ای غزل نوشید

طعم این غزل گس بود

یک چکامه ای را چید

از لبی که نورس بود


آن چکامه شیرین بود

همچو قند لبهایش

او چکامه را نوشید

با دو جام صهبایش


دزدانه دلش رقصان

رقص گل و پروانه

از لرزش دل ترسان

گُم در دل میــخانه 


بی نوا چه می پوشی

از جام که می نوشی

یک جام خودت پر کن

 تا فخر تو بفروشی


یک پیرهنی دیبا

از جنس گلی زیبا

بر تن و دل شعرت

ای دزد غزل بنما

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.