خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

تولد

بی خبر از کوچه ها افتان و خیزان آمده
خسته از پاییز زرد و برگریزان آمده

آمده آسیمه سر بهر تماشای بهار
مثل یک جامانده از تاریخ دوران آمده

خوش تر از هر نغمه ای شیرین تر از آوازها
در پی صید غزل، مرغی خوش الحان آمده

چشم جانش بر رواق منظر چشم صنم
بت پرستی کز پی، نور خدایان آمده

رشته ای بر گردنش از خاطرات عاشقی
عاشق عیار عشق با چشم خندان آمده


بهمن است وبیست مین  روز از بهار بودنم

یوسفی بهر شفای جان به کنعان آمده

فرحناز هرندی