خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

من را ببخش جانم

دیشب دوباره خواب دیدم

با من کمی تو مهربان بودی

خندیدی و گفتی سلام  جانم

مال من و در این جهان بودی


ناگه خزان زد بر بهار من

افتادی  همچون برگ پاییزی

یک آن شکست  خویش را دیدم

افتادنت چون ضربه تیزی


دور و برت  چرخ می زدم جانا

بال و پرم می سوخت از غم

خاموش بودی،  خیره و  خسته

شمع وجودت می چکید نم نم


ناگه سیاه و ساکت و سرد  شد

یک ان نگاهم روی ماه افتاد

بر چهره آن  روشنای مهر

یک سایه از ابری سیاه افتاد


بیدار شدم رویای تلخی بود

هرگز نمیر من بی تو می پوسم

باید بدانی  جای تو هر صبح

من  گونه  در آینه می بوسم


من را ببخش  که عاشقت بودم

تندیسی از رنج ها و سوگواره

بی تو تمام لحظه های من

وقتی نباشی سخت و دشواره


فرحناز هرندی

بداهه برای تو



 

نظرات 1 + ارسال نظر

سلام
اگه این شعرها رو خودتون سروده اید باید بهتون هزار آفرین بگم
خیلی قشنگن

درود
متشکرم از حضرتعالی و حضور و نگاه ارزشمند و زیبابین شما، لطف دارید، بله بزرگوار

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.