خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

سلام یا خداحافظ

نمیدانم چرا

اما امروز بر خلاف روزهایی که دلم نمیخواست روزمرگی هایم را در خلوت حریری ناز بنویسم، دلم میل به اینگونه نوشتن پیدا کرده، این روزهایی که سایه ترس و افسردگی بر کشورم حاکم است. پیش تر ها،  یا بهتر بگویم ماه ها پیش دیده بودم این سایه نحس و شوم را،  و به همه میگفتم بهار امسال عزاداریم، هنوز درک نکرده ایم عمق فاجعه را،  میبینم روزهایی را که دانه دانه بر زمین می افتیم و....

نه فیلسوفم نه منجم نه ریاضیدان و نه هیچ....

فقط می دانم اویی که از رگ گردن به من نزدیکتر است این جهان را بر اساس نظم و ترتیب آفریده است،نظاره گر همه چیز است و هیچ کارش بی حکمت نیست و گفته بود هر انچه را  که کشتید همان را درو می کنید.


با آغوشی باز و بی هیچ ترس و استرسی به استقبال این زیباترین هدیه الهی  که آرامشی مطلق را به من هدیه میدهد خواهم رفت، بی آنکه لحظه ای  این روزها فکرم را مشغول گرفتن این هدیه کنم، هر چند که دلشکسته ام و در میان لبخندهای اجباری دل به واژه ها سپرده  و زا براهم.

♡♤◇♧♡♤◇♧♡♤◇♧♡♤◇♧

دوست دارم زمین و انسان هایش را

اما آسمان را بیشتر

مرغ باغ ملکوتم...


فرحناز هرندی، صبور