خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

مستعمره


چقدر شاعر شدم امشب

میان کودتای مردم تب ریز چشمانت


گریزانم از آن جنبش

که جنباند، انقلابی را

به پایِ پایه هایِ این جمالِ دین


به یغما رفته ایمانم

کجاست آن ناصرِ دینم

که چشمان سیاهم را

قجر بانو خطاب کرده؟!


چه استبداد و بیدادی!

در این تحریم تن با او

نفهمیدم چرا...

.

.

دلِ مشروطه خواهم را

بدون مرز و قانون

انتخاب کرده!


عجب دستان قزاقی!

درست مثل رضاخان بود

کشید چادر ز احساسم

و کاری کرد با عقلم

که پیش چشم بد مستش

دلم، کشف حجاب کرده


عجیب ست!

ترک من، چای را

چرا بعد از دو عهد داغ

به جای قهوه ی چشمم

شکربار انتخاب کرده



بیا خان زاده ی شعرم

ببین...

میرزای اشعارم

دوباره انقلاب کرده

در این سردی دوران ها

خزان و بهمنِ تن را ، درون التهاب کرده



چقدر شاعر شدم امشب

میان کودتای مردم تب ریز چشمانت




#جنبش#مشروطه خواه#میرزای شیرزای#قیام مردم تبریز#جمال الدین#ناصرالدین# عهدنامه ی ترکمنچای#تحریم تنباکو#رضاخان#کشف حجاب


با احترام ناز بهمن 96

فصل عاشقانه های درباری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.