خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

ش عرهای سربریده

خسته از دویدن ها

خسته از بیهوده پرسه زدن میان مرزها

خسته از صبوری کردن ها

در سکوت نشسته ام 

به تماشای سایه ی وهم آلود خویش


مجهولی جاهلم

با جهانی مملو از جبر


شاعری قاتل

که سربریده سر تمام  "ش.. عر"هایش را


در آغوش گرفته  تمام تنهایی خویش را

و حدیث تلخ بغض و حجم مرگ آوری از ندامت را سبک سنگین می کند.




فرحناز هرندی