خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

به خدا...

خواب دیدم که لبم را تو شبی بوسیدی

با لبت، کل غم و غصه ی من را چیدی


کاش می شد بنویسم که چقدر تب کردم

من از آن شب، هوس بوسه و آن لب کردم


کاش می شد بنویسم که چقدر بی تابم

در  خیالم، همه شب در بغلت می خوابم


کاش می شد بنویسم که تو ای مونس جان

لب و  آغوش و تنت، امن ترین جای جهان


من از آن لحظه دلم را به دلت باخته ام

فرش جان، زیرقدم های تو انداخته ام


مرحمت کن که شبی باز شوی مهمانم

تشنه ی  بوسه ای از آن دهن خندانم



نازی هرندی/صبور