ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
حضرت پدر، حافظ زمان!
مانده ام در سالگرد زادروزت
تبریک به تو بگویم یا تسلیت به دلم!!
ای راحل رحیل!
بهمنی آمدی و
بهمنی دیگر بار سفر بستی
روح بزرگت شاد
در میان انبوهی از غم در حسرت شاعرانه ای دیگرم
دخترم ! نازی ! صبورم ! صالحی !
مرحبا ! با این چنین اندیشه ها
شعر ، یک دنیای شور است و صفا
ماورای هر هنر ، یا پیشه ها
مطمئن هستم ؛ که در دنیای عشق
از غزل روییده باشد ؛ ریشه ها
لیکن ، این بهکیش خوی ت خسته را
می کشد ؛ بیرون ز پشت شیشه ها
من یقین دارم . که در این ملک هم
خالی از شیران نباشد بیشه ها
دخترم . نازی ! صبوری صالحی
با قلم ، باید شکستن تیشه ها
***********************************
دخترم . لطف گران دین گرانی دارد
من ! و این بار گران ؟ کار چه مشکل باشد !
گر نباشد ؛ به توانَ م ، سرِ پاسش ز ادب
گره ش سخت ؛ و غم ش بار سر دل باشد
بزم یاران نشود ؛ دید و نرفت ؛ سهم گرفت
همه اسباب سفر ، حاضر و حاصل باشد
نعمت دیدن یاران نشود ؛ گاه نصیب
نعمت آن جاست . اگر بندهء مقبل باشد
بارگاهی که صبور است ؛ مراد نازی
صالحی کو ؟ که درین حال به دل دل باشد
دخترم . برق جسارت زده سر از سرشوق
کلمات از سر شکر است ؛ چه قابل باشد ؟
استاد محمد حسن صباغ کلات