خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

خلوت حریری ناز

ممنون که هستی خدا

مرید گریه های مرتدم


و زیر سینه های تاک

شراب شعر مکیده، باورم

چقدر نجیب رسیده ام

در این رطوبتِ طلوعِ تب

به فصل قرمز جنون واژه ها


تو رفتی و ...

دلم به زیر پای لشکری ز افسران آذرست

به دست عادت رفاقتی غریب

خمیده شد عمود خیمه ی کمر


دوباره رنگ زرد چهره ام

سپید می شود

ز سردی و سیاهی دو چشم تو

و زیر آن تموز  و حس شمس تو

چه ساده آب می شود

تمام حس ساکتم


در این تحجر غریب خنده ها

مرید گریه های مرتدم

و پلک خسته ی خیال 

دوباره پرده دار صد نگار کافرست.


N.h.s