ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
پشت پنجره ی سکوت،لابلای امید های دود زده دنبال روزنه ای از نگاه سبز و وحشی ات روزها را به شب می رسانم.رفتی و گم شدم در غبار دلتنگی ها. بگو که بیهوده نیست تکثیر سلول عشق ،در سلول تاریک بی کسی هایم.!!!!بگو که باز میگردی و دوباره ترانه های عاشقانه را مثل مرغ عشق های ،خانه ی بی بی در گوش هم زمزمه می کنیم،و دوباره می بینم خنده ی چشمان احساس را به روی دنیای شاعرانه ها.میدانی که اگر تمام روزهای بودن و نبودنت را در هم ضرب و تقسیم کنم مساوی با یکبار به دنیا آمدن و یک عمر مردن من می شود.
آمدن و رفتنت مبداء تاریخم شد.
سلام و درود بانوی عالیقدر
سپاس از این مهر نوشته ی زیبا
میان یکی بود یکی نبودِ داستان آفتاب و مهتاب ...
از همه غم انگیز تر
قصه ی بودن و نداشتن توست .
آرشید
با تقدیم آبی ترین سلام ها جناب آرشید
ازهمه غم انگیزتر
یکی بود
یکی نابود
سپاس از حضور شاعرانه و سرشار از مهرتان بزرگمهر
با ا حترام و سپاس
قشنگ و غمگین بود
درود دوست بزرگوار
متشکرم از حضورتان و
سپاس که خواندید به مهر
با احترام و سپاس